فرقه حق یکی از فرقه هایی است که بیشتر در غرب ایران دیده شده و اعتقادات مسخره بسیاری دارند که اگر چه خنده دارن ولی باید به حال کسانی که پیرو این فرقه هستند اند گریه کرد, زیرا انسانیت خود را فراموش کرده اند و از نظر باطنی کور و کرند. کسانی که این نوشته رو می خونند حتما در پایان این نوشته نظرات خودتون رو در مورد این فرقه بیان کنید!
این فرقه اعتقاراتی دارن که از جمله این که امام علی ( ع ) نعوذوبالله خداست یا این که قرآن 32 جزء که دو جزء آن سر مگو است که پیامبر آن را به زبان کردی به سران این فرقه گفته است!
به نظر شما این گفته ها مسخره نیستند؟ در حالی که در خود قرآن آمده است که ” ما قرآن را به زبان عربی فرستادیم ” یا این که اگر امام علی ( ع ) خدا بود چرا نفس می کشید یا چرا بدن داشت یا چرا غذا می خورد؟


ارسال توسط محمد

نقد آثار محمد علی سلطانی(8)

نقد آثار محمد علی سلطانی(8)

بسمه تعالی

سبیل آری یا نه

یکی از اشتباهات محمد علی سلطانی در کتابهایش تکیه به تواریخ غیر معتبر است. مثلاً ایشان به  تذکره اعلی اثر اعلی الدین دفتر دار خان آتش به عنوان ثبت تاریخ اعتماد می کند..

در (حریم حق )به دروغ  دلیل بر سبیل را زمان علی (ع) از کتاب اعلی الدین مذکور می نویسد:

صاحبکار فرمود:در دون مرتضی علی قرار چنین بوده هر کس ما را می خواهد   سبیل نگیرد    (... بدون ذکر صفحه تذکره اعلی

مجموعه رسائل  ایوانف ص 132  )نقل می کند   

 در جواب: 1- مگر اعلی الدین در زمان حضرت علی (ع) بوده   سند باید متصل به آن زمان باشد و سلسه سند هم عادل باشند

دوماً ایشان بنا به اصل تناسخ معتقد است صحابکار  در دون حضرت علی (ع) بوده است  اصل دون از نظر حضرت علی و اولاد گرامش کفر است

ثانیاً: نورعلی الهی در آثار الحق ج 1- معتقد است حضرت علی (ع) سبیل پر پشتی داشته است دروغ به این بزرگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آقای الهی اگر چنین بود در روایات می آمد و مردم هم تاسی و اقتدا می کردند

 

و روايتى از اميرالمومنين (ع) آورده‏اند كه ... اقوام حلقوا اللحى و فتلوا الشّوارب
فمسخوا
)

... اقوامى ريش تراشيدند و سبيل گذاشتند پس مسخ شدند

، ص 146 به نقل از وسائل الشيعه جزء 1، باب 63، من ابواب آداب الحمام، الحديث 4- 5.

خدایش خودتان قضاوت کنید اسلام احکام غیر عقلی نمی گذارد خانم این آآقا و امثال این اقا از دین بی زار نمی شوند

اسلام احکام حرجی ندارد اینا من در اوردی است

شعر کردی

سبیل ار دینه پشی دین داره

اگر و ریشه بزن در کاره





تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد
یک نشانه قرآنی در دانمارک
در شمالی ترین،شهر دانمارکی ها می توان یک نشانه قرآنی را دید. در شهر توریستی اسکاگن این زیبایی را می توان در سجیه دید.

در شمالی ترین،شهر دانمارکی ها می توان یک نشانه قرآنی را دید. در شهر توریستی اسکاگن این زیبایی را می توان در سجیه دید.

جایی که دریای بالتیک و دریای شمالی بهم می پیوندند. دو دریای مختلف با هم یکی نمی شوند و بنابرین این پدیده زیبا بوجود می آید و این همان چیزی است که در قرآن آمده است .

در قرآن بارها از آیات و نشانه های خداوند شنیده اید. اما هیچ گاه به آنها در اطرافمان توجه نکرده ایم. این یکی از همان نشانه های است که خداوند در آیات مختلف درباره آن سخن گفته است. با دیدن این مناظر عجیب و زیبا، می توان بیشتر تعمق کرد .

سورة مباركه  الرحمن

مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ (19) بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ (20)  فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (21) يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (22)

  19 ) دو دريا را به گونه اي روان كرد كه با هم برخورد كنند.20. اما ميان آن دو حد فاصلي است كه به هم تجاوز نمي کنند.21. پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏ كنيد؟ 22. از آن دو، مروارید و مرجان خارج مى‏ شود .

سوره مباركه فرقان آیه 53 :

«و هو الذي مَرَجَ البحرينِ هذا عَذبٌ فُراتٌ و هذا مِلحً اُجاجً وَ جَعَلَ بَينَهما بَرزَخا و حِجراً مَهجوراً»

و اوست كسي كه دو دريا را موج زنان به سوي هم روان كرد اين يكي شيرين و آن يكي شور و تلخ است وميان آن دو حريمي استوار قرار داد .

سوره مباركه فاطر آيه 12 :

وَمَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

اين دو دريا يکسان نيستند: يکی آبش شيرين و گواراست و يکی شور و تلخ، از هر دو گوشت تازه می خوريد، و از آنها چيزهايی برای آرايش تن خويش بيرون می کشيد و می بينی که کشتي ها برای يافتن روزی و غنيمت، آب را می شکافند و پيش می روند، باشد که سپاسگزار باشيد .

سوره مباركه نمل آيه 61 :

اَمَّنْ جَعَلَ الْاَرْضَ قَرَارًا وَ جَعَلَ خِلالَهَا اَنْهَارًا وَ جَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَ جَعَلَ بَينَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا ءَاِلهٌ مَعَ اللهِ بَلْ اَکْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿61﴾

] آيا شريكانى كه مى ‏پندارند بهتر است‏] يا آن كس كه زمين را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پديد آورد و براى آن، كوه‏ها را [مانند لنگر] قرار داد، و ميان دو دريا برزخى گذاشت؟ آيا معبودى با خداست؟ ه،] بلكه بيشترشان نمى ‏دانند.

[نhttp://noorportal.net/news/ShowNews.aspx?ID=55122




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد
چرا ما این همه مشکل اقتصادی داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

قابل توجه نمایندگان مجلس و دولت

راه حل:

1-اصلاح اجرای وام در بانک ها از حالت ربوی به غیر ربوی

2-..




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

عروسی ارامنه در روستا

 

در ادامه این نشست گروه زنان، دکتر امیلیا نرسسیانس از دیدگاه انسان‌شناسانه، به بررسی شرایط و آیین و رسوم عروسی نزد ارامنه روستایی در سال‌های گذشته پرداخت. او بحث خود را با زمان مراسم عروسی در میان روستائیان ارمنی آغاز کرد و در این باره گفت: در خانواده گسترده روستایی، ازدواج‌ها از اوایل پاییز آغاز می‌شوند؛ چرا که این فصل، فصلی است که کشاورزی پایان یافته و محصول برداشته شده است. از سوی دیگر، از آنجا که مسیحیان چهل روز قبل از عید نوروز را زمان پرهیز بزرگ می‌دانند که در آن، عملاً خوردن غذای گوشتی، امکان‌پذیر نیست؛ از یک روز بعد از جشن روز هیجدهم فوریه که شبیه جشن چهارشنبه سوری است، تا پاییز سال بعد عروسی‌ای صورت نمی‌گیرد.

http://www.asptravel.com/armenia/arousi-aramane-dar-rousta-armanestan.html


تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد
اآیا مسیح دعا می کرد مگر خدا نبود

عیسی مسیح نیازی به مناجات نداشت زیرا خودش خدا بود! یکی از اشکالاتی که ما به مسیحیان میگرفتیم این بود که اگر حضرت عیسی (ع) خدا بوده و در عرض خالق عالم ، تدبیر جهان را در دست داشته ، چرا در کتاب مقدس میبینیم که ایشان از خدای دیگری خواسته ای را طلب میکنه؟ ایا این نشانه ای نیست بر مدعای ما که حضرت ، خدا نبوده؟ چند روز پیش در سایت ادیان مطلبی را دیدم که بد نیست اون را شما هم ببینید!!!!! کارشناس شبکه مسیحی مدعی شد که حضرت عیسی (ع) خودش خدا بوده و نیازی به مناجات با آسمان ( خدای پدر) نداشت. ، کشیش کامیل نوایی، کارشناس شبکه مسیحی فارسی زبان در آمریکا، که در برنامه خود پیرامون مناجات حضرت عیسی (ع) صحبت می کرد گفت: « اگر اناجیل را بخوانید می بینید که عیسی مسیح بسیار دعا می کرد. اگر کاری می خواست انجام دهد یا شاگردانش را انتخاب کند و یا از شهری به شهر دیگرمسافرت کند، شب تا صبح با خدای پدر در دعا بود و صحبت می کرد.» وی ادامه داد: « عیسی خودش خدا بود و احتیاجی نداشت که با آسمان(خدای پدر)صحبت کند، ولی چون عیسی الگوی مابود، برای آنکه به ما یاد بدهد که همیشه در دعا باشیم، دعا می کرد.»خاطر نشان می کنیم، که آموزه های غلط کشیشان و تحریف کردن کتاب مقدس، سبب گشته تا مسیحیت از مسیر حقیقی خود خارج شود و حضرت عیسی (ع) را تبدیل به خدا کند. شایان ذکر است اینکه اناجیل به دعا کردن حضرت عیسی (ع) اشاره می کنند ، بیانگر احساس نیاز آن حضرت به خداوند حکیم است. دعای آن حضرت نشان می دهد که هرگز خدا نیست و حتی ادعای آن را نیز نداشته است، بلکه دعا بیانگر تواضع آن حضرت در مقابل خالق خود می باشدhttp://christianity.mihanblog.com





تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

بررسی نقد صوفیه در زبان ائمه علیهم السلام



http://www.mortazaadeli.blogfa.com/post-86.aspx




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

چرا از همسر دفاع نکرد؟

 

چرا دونوبت  فاطمیه می گیریم.؟ 15 جمادی الاولی و 3 جمادی الثانی.

 

جواب: چون کلمه خمسه و سبعون  = 75 روز پس از رحلت پیامبر وخمسه و  تسعون = 95 روز پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در عربی شبیه همدیگرند و گویا عرب نقطه گذاری نمی کرده است اختلاف شده است که 75 روز بوده  یا 95 روز

لذا برای اطمینان هر دو را عزا می گیریم

 

سوال 2-چرا امام علی (ع) با آن همه شجاعت در حمله به خانه اش دفاع چندانی نکرد؟

جواب:از  پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دستور داشتند اگر چهل نفر یاور نیافتی جنگ نکن.

 

 

سوال 3-چرا اسم امام علی (ع) در قران نیامده است ؟

جواب با رمز و اشاره آمده است مانند سوره دهر و آیه اناولیکم الله رسوله والذین آمنوا که مربوط به دادن زکات در رکوع با انگشتر دست خود  توسط امام علی (ع)  و...اما اگر مستقیم ذکر می شد

در قران دست کاری می شد در دوره معاویه و خلفا و ..و نظیر کتب تورات و انجیل قران از حجیت می افتاد. خداوند به این روش قران را از تحریف حفظ کرد.

 

سوال 5- آیا واقعاً به خانه حضرت فاطمه حمله شد؟

جواب: علاوه بر روایات معصومان (ع) در این باره اهل تسنن نیز این حمله را تایید نموده اند

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و نظام معتزلی و بلاذری و.. آن را نقل کرده اند
[ سه شنبه پنجم اردیبهشت 1391 ] [ 23:27 ] [ یار علی ] [ نظر بدهید ]



تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد
مکاشفات و خطرات آن

سیره ی تربیتی آیت‌الله انصاری همدانی (ره) (3)

آیت‌الله العظمی حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی

تجلیات نفسانی

شاگردانش را از اینكه توجه به مشاهدات و مكاشفات كنند و به آنها اكتفا كنند شدیداً نهی می‌فرمود و دل بستن به این امور را از دامهای ابلیس لعین می‌دانست و می‌فرمود:
مكاشفات و خوابهای صادق برای سالك حالات هستند و باید از ریاضت و مراقبت دست برندارد تا این حالات تبدیل به مقامات شود، در این‌باره تشبیه جالبی می‌فرمودند و مثل به حوضی می‌زدند كه خاك و گلش ته نشین شود، درست است كه آب صاف شده ولی به مجرد پاگذاشتن در آن دوباره گل آلود می‌شود. حالات را مانند آبی می‌دانستند كه گل آن، ته نشین شده و از بین نرفته است و شیطان ممكن است با پای گذاشتن به حریم قلب آدمی آن را آلوده كند پس بر سالك است كه با جهد و تلاش تمام آثار آلودگی را از قلب پاك كند و مغرور به مكاشفات نشود. و هنگامی كه به مقامات رسید آن وقت است كه جزء مخلصین می‌گردد كه از دست برد شیطان در امان می‌ماند: « إلا عبادك منهم المخلصین. سوره حجر/43 ».
از سایت راسخون




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد
عدم تحریف قران

علماء ما درباره اقوالی که بخواهند تحریف در قرآن را مطرح کنند جوابهایی داده اند. شیخ صدوق متوفای 381 هجری می گوید: اعتقاد ما این است که قرآنی که خدا فرستاده است چیزی است که بین دو جلد آن قرار دارد و آنچه است که در دست مردم است و بیشتر از آن نیست و هرکس به ما نسبت دهد که ما می گوئیم قرآن بیشتر است از آن پس او دروغ گوست.




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

رد حلول

مرحوم آیت الله قاضی (ره) استاد علامه طباطبایی در حاشیه بر کتاب انیس الموحدین در رد حلول و اتحاد می نویسد:

معنای حلول آن است که شی موجود شود در محل و قائم به آن شود و معنی اتحاد آن است که دو شی یا بیشتر برگردند با هم شی واحد شوند و هر دو محال است.

(و در رد حلول می نویسد) واجب ]الوجود[ آن است که وجودش بنفسه باشد و در وجودش محتاج به غیر نباشد، پس لابد باید او غیرمتناهی باشد و الاّ احتیاج به مکان پیدا می کند وقتی غیرمتناهی شد معقول نیست که به غیر حلول کند و قائم به آن شود چون واجب ]الوجود[ محدود می شود و متناهی می گردد و تعقل نمی شود که شئ واحد هم متنای و هم غیرمتناهی باشد.[1]

پس خلاصه حرف ایشان این است که نامتناهی نمی تواند حلول کند زیرا متناهی می گردد و نیز محتاج به مکان می شود و این برخلاف واجب الوجود بودن است که احتیاج به هیچ چیزی ندارد.

و در رد اتحاد نیز می نویسد: هر شئ که متحد با غیر آن شئ شد لابد با آن محدود می شود و واجب الوجود محدود نیست، پس معقول نیست که با غیر متحد شود.[2]

این عقیده نور علی الهی که بدن حضرت علی (ع) خدا نیست بلکه روح انتقال شده خدا در وجود علی (ع) خداست در فرقه اهل حق وجود داردوبه همان بحث یک طبیعتی یا دو طبیعتی مورد اختلاف مسیحیان بر می گردد.

مسیحیان براساس تعالیم پولس از توحید منحرف شدند وی قائل به سه خدا شد ، پدر، پسر و روح القدس. این دیدگاه باطل مسیحیت را از توحید به شرکت کشاند و در روایت یکی از کسانی که در تابوتی در جهنم است که بقیه جهنم از گرمای آن تابوت شعله ور می شود همین پولس است. وی علاوه بر این شریعت را حذف کرد و صرف شناخت هیچ مسیح باعث نجات دانست.[3] این عقیده تثلیث بعدها باعث انشعاباتی در مسیحیت شد. مثلاً یک گروه «انسطوری ها» گفتند مسیح (ع) دو طبیعت دارد، بدنش انسان است ولی خدا در او حلول کرده است.[4]  . گروهی دیگر گفتند فقط یک طبیعت در مسیح هست او تجسم خداست.

برخی مثل آریوس از مخالفان هر دو نظریه فوق، یکی طبیعتی و دو طبیعتی، بود ولی می گفت خدا از خلقت کاملاً جداست ممکن نیست مسیحی که به زمین آمده و چون انسان تولد یافته است با خدایی که نمی شود شناخت یکی بشماریم.[5]

قابل توجه است که تنها انجیلی که تحریف چندانی در آن نیست و قائل به خدای واحد است و نظیر تورات و قران خدا را معرفی کرده است انجیل برنایی از حواریون است.



[1] - انیس الموحدین، ملا مهدی نراقی، با تعلیقه آیت الله قاضی طباطبایی ، انتشارات پیام مهدی (عج) ، قم 1386، قم، ص81.

[2] - همان.

[3] - مسیحیت، عبدالرحسیم سلیمانی اردستانی، نشر آیت عشق، چاپ دوم، پاییز 1384، صص 153-151.

[4] - نسطویوس می گفت مسیح انسان منحصر به فرد و کامل است که با کلمه پیوند یافته بود و صریحاً می گفت من نمی توانم یک کودک دو سه ساله را خدا بدانم.

[5] - همان، ص51، به نقل از لین تونی، تاریخ تفکر مسیحی، ص94.




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

این کد جاوا اسکریپت امکان جستجو در میان مطالب وبلاگ را برای کاربر فراهم می کنه




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

این کد که البته جاوا اسکریپت نیست رنگ اسکرول بار وبلاگتون رو تغییر میده ( به طیفی از رنگ آبی )




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

این کد جاوا اسکریپت یه دکمه برای ذخیره سازی صفحه به کاربر نمایش می ده




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

کد ساعت فلش




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

کد ساعت فلش




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

کد ساعت فلش




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

کد ساعت فلش




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

کد ساعت فلش




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

این کد جاوا اسکریپت روز و تاریخ وساعت را در استاتوس بار نمایش میده




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

این کد جاوا اسکریپت امکان جستجو در میان مطالب وبلاگ را برای کاربر فراهم می کنه




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

این کد که البته جاوا اسکریپت نیست رنگ اسکرول بار وبلاگتون رو تغییر میده ( به طیفی از رنگ آبی )




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

این کد جاوا اسکریپت یه دکمه برای ذخیره سازی صفحه به کاربر نمایش می ده




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

کد ساعت فلش




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

کد ساعت فلش




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

کد ساعت فلش




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

کد ساعت فلش




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

کد ساعت فلش




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

این کد جاوا اسکریپت روز و تاریخ وساعت را در استاتوس بار نمایش میده




تاریخ: دو شنبه 27 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد
گفته اند: ديوانه اى از گورستانى مى آمد. او را پرسيدند: از كجا مى آيى ؟گفت : از اين قافله اى كه فرود آمده است . گفتند به آنان چه گفتى ؟ گفت : پرسيدم . كى كوچ خواهيد كرد؟ گفتند: هنگامى كه شما نيز بياييد.
منبع:www.ghadeer.org


ارسال توسط محمد
پارسايى گفت : روزى به يكى از گورستان ها رفتم وبهلول را ديدم . و او را گفتم : اينجا چه مى كنى ؟ گفت : با گروهى همنشينى دارم ، گفت : كه مرا نمى آزارند، و اگراز ياد آخرت باز مانم ، آگاهم كنند و اگر پنهانشوم ، از من پنهان نشوند.
منبع:www.ghadeer.org


ارسال توسط محمد
حكاياتى از عارفان و بزرگان علم و دين
زاهدى گفته است : نماز سى ساله خود را كه در صف نخست نمازگزاران ، به جا آورده بودم ، بهناچار، به قضا برگرداندم . از آن روى ، كه روزى به سببى درنگكردم و در صف نخست ،جايى نيافتم . پس در صف دوم ايستادم . اما خود را بدين سبب ، از ديگران شرمسار ديدم ، و پيشى گرفتم و به صف نخست آمدم و از آنگاه دانستم كه همه نمازهايم ، آلوده به ريا و آگنده از لذت توجه مردمبه من بوده است و اين كه ببينند كه من ، از پيشگامان كارهاى نيك بوده ام .
منبع:www.ghadeer.org


ارسال توسط محمد

زندگی مثل پیانوست، دکمه های سفید برای شادی و دکمه های سیاه برای غم اما زمانی میتوان آهنگ زیبایی نواخت که دکمه های سیاه و سفید رابا هم فشار داد.

غرور هدیه شیطان است و عشق هدیه خداوند، و ما هدیه شیطان را بهم می دهیم ولی هدیه خداوند را از یکدیگر پنهان می کنیم

وقتی برگهای پاییزی رو زیر پاهات له می کنی یادت باشه همون برگها یه روزی بهت نفس می دادن

کورش کبیر گفته:اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید

حکایت جالبی ست که فراموش شدگان فراموشکنندگان را هرگز فراموش نمی کنند

ابر بارنده به دریا می گفتمن نبارم تو کجا دریایی , در دلش خنده کنان دریا گفت ابر بارنده تو خود از مائی

شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی... سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد گفت طولی نکشد نیز تو خاموش شوی

زمان طولانی میشودبرای کسانی که غصه دارند.کوتاه میشود برای کسانی که شاد هستند. دیرمی گذرد برای کسانی که منتظر هستند زود می گذرد برای کسانی که عجله دارند اما.................... اما ابدی میشودبرای کسانی که عاشق هستند

تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح می دهم

کوه با نخستین سنگ شروع میشود و انسان با نخستین درد

حضور هیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست " خداوند درهر حضوری رازی نهان کرده برای کمال ما . خوش آن روزی که در یابیم راز این حضور را




ارسال توسط محمد



































تاریخ: پنج شنبه 18 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد
تبادل لینک اتوماتیک


تاریخ: پنج شنبه 18 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد
تبادل لینک اتوماتیک


تاریخ: پنج شنبه 18 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد
تبادل لینک خودکار با ما


تاریخ: پنج شنبه 18 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

از بیل گیتس پرسیدند: از تو ثروتمند تر هم هست؟
گفت: بله فقط یک نفر.
پرسیدند: چه کسی؟

بیل گیتس ادامه داد: سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و به تازگی اندیشه‌های خود و در حقیقت به طراحی مایکروسافت می اندیشیدم، روزی در فرودگاهی در نیویورک بودم که قبل از پرواز چشمم به نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد، دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خرد ندارم. خواستم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه مرا دید گفت این روزنامه مال خودت؛ بخشیدمش؛ بردار برای خودت.

گفتم: آخه من پول خرد ندارم!
گفت: برای خودت! بخشیدمش!

سه ماه بعد بر حسب تصادف باز توی همان فرودگاه و همان سالن پرواز داشتم. دوباره چشمم به یک مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همان بچه بهم گفت این مجله رو بردار برای خودت.

گفتم: پسرجون چند وقت پیش من اومدم یه روزنامه بهم بخشیدی تو هر کسی میاد اینجا دچار این مسئله میشه، بهش می‌بخشی؟!

پسره گفت: آره من دلم میخواد ببخشم؛ از سود خودم می‌بخشم.

به قدری این جمله پسر و این نگاه پسر تو ذهن من موند که با خودم فکر کردم خدایا این بر مبنای چه احساسی این را می‌گوید؟!

بعد از 19 سال زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد رو پیدا کنم تا جبران گذشته رو بکنم. گروهی را تشکیل دادم و گفتم بروند و ببینند در فلان فرودگاه کی روزنامه میفروخته ...
یک ماه و نیم تحقیق کردند تا متوجه شدند یک فرد سیاه پوست مسلمان بوده که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردند اداره؛



از او پرسیدم: منو میشناسی؟
گفت: بله! جنابعالی آقای بیل گیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.

گفتم: سال ها قبل زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه می‌فروختی دو بار چون پول خرد نداشتم به من روزنامه مجانی دادی، چرا این کار را کردی؟
گفت: طبیعی است، چون این حس و حال خودم بود.

گفتم: حالا می‌دونی چه کارت دارم؟ می‌خواهم اون محبتی که به من کردی را جبران کنم.
جوان پرسید: چطوری؟
گفتم: هر چیزی که بخواهی بهت می‌دهم.
(خود بیل‌گیتس می‌گوید این جوان وقتی صحبت می‌کرد مرتب می‌خندید)
جوان سیاه پوست گفت: هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم: هرچی که بخواهی!
اون جوان دوباره پرسید: واقعاً هر چی بخوام؟
بیل گیتس گفت: آره هر چی بخواهی بهت میدم، من به 50 کشور آفریقایی وام داده‌ام، به اندازه تمام آن‌ها به تو می‌بخشم.
جوان گفت: آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی!
گفتم: یعنی چی؟ نمی‌توانم یا نمی‌خواهم؟
گفت: می‌خواهی اما نمی‌تونی جبران کنی
پرسیدم: چرا نمی‌توانم جبران کنم؟
جوان سیاه پوست گفت: فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو بخشیدم ولی تو در اوج داشتنت می‌خواهی به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمی‌کنه. اصلا جبران نمی‌کنه. با این کار نمی‌تونی آروم بشی. تازه لطف شما از سر ما زیاد هم هست!

بیل گیتس می‌گوید: همواره احساس می‌کنم ثروتمندتر از من کسی نیست جز این جوان 32 ساله 




تاریخ: جمعه 17 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به یک روستا برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو، یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند.

در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟

پسر پاسخ داد: عالی بود پدر!

پدر پرسید: آیا به زندگی آنها توجه کردی؟

پسر پاسخ داد: بله پدر!

و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟

پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا، ما در حیاطمان یک فواره داریم و آن ها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوسهای تزیینی داریم و آن ها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود، اما باغ آن ها بی انتهاست!

با شنیدن حرف های پسر، زبان مرد بند آمده بود. پسر بچه اضافه کرد: متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم!




تاریخ: جمعه 17 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

 

زمانی که نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه کودکی را دید که به مکتب می‌رفت.

از او پرسید: پسر جان چه می‌خوانی؟

قرآن.

- از کجای قرآن؟

- انا فتحنا….

نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد.

سپس یک سکه زر به پسر داد اما پسر از گرفتن آن اباکرد.

نادر گفت: چر ا نمی گیری؟

گفت: مادرم مرا می‌زند می‌گوید تو این پول را دزدیده ای.

نادر گفت: به او بگو نادر داده است.

پسر گفت: مادرم باور نمی‌کند.

می‌گوید: نادر مردی سخاوتمند است. او اگر به تو پول می‌داد یک سکه نمی‌داد. زیاد می‌داد.

حرف او بر دل نادر نشست. یک مشت پول زر در دامن او ریخت.

از قضا چنانچه مشهور تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه گورکانی پیروز شد. 




تاریخ: جمعه 17 / 3 / 1391برچسب:,
ارسال توسط محمد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 85
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 246
بازدید ماه : 246
بازدید کل : 13602
تعداد مطالب : 58
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1